پله آخر فیلمی مناسب برای علاقه مندان به سینمای پست مدرن
به گزارش وبلاگ درخشان 92، یک منتقد سینما گفت: در فیلم نامه پله آخر با سینمای پست مدرنی رو به رو هستیم که در همان ابتدا تخلیه اطلاعاتی می نماید و درجا نمی زند.
فیلم سینمایی پله آخر به نویسندگی و کارگردانی علی مصفا دومین فیلم اوست. این فیلم با هزینه شخصی او ساخته شده و جزو فیلم های مستقل در سینمای ایران محسوب می گردد. از بازیگران فیلم می توان به لیلا حاتمی، مصفا و علیرضا آقاخانی اشاره نمود.
پله آخر در سی امین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر نامزد دریافت دو جایزه شد و جایزهٔ برترین فیلم نامهٔ اقتباسی را از آن مصفا کرد. ماجرای فیلم درباره لیلی (لیلا حاتمی) ستاره سینماست که به تازگی شوهرش را از دست داده و سر صحنه فیلمبرداری و در مقابل دوربین ناگهان خنده اش می گیرد و از کار بازمی ماند. هیچ کس نمی تواند علت خنده هایش را حدس بزند.
کوروش حسینی، منتقد سینما در برنامه بوطیقا رادیو فرهنگ درباره تحلیل فیلم نامه پله آخر گفت: این فیلم نامه می تواند برای عزیزانی که به سینمای پست مدرن علاقه مند هستند، مفید باشد. ما در این فیلم با سینمای پست مدرنی طرف هستیم که بسیار خوش ساخت است. نویسنده توانسته با یک روایت سینمای اروپایی یک فیلم مستقل ایرانی را بسازد.
حسینی ادامه داد: سوال اینجاست که سینمای پست مدرن چیست؟ ما در سینمای کلاسیک از عدد یک به عدد دو می رسیم. از عدد دو به سه و ... می رسیم. اما قرار نیست در سینمای پست مدرن این توالی سینمای کلاسیک را رعایت کنیم. یعنی ممکن است از عدد 67 به عدد یک برسیم؛ بنابراین قرار نیست این نامنظمی و جامپ داستانی ما را با آشفتگی رو به رو کند؛ بنابراین در اینجا با فیلمنامه خوب رو به رو می شویم.
این منتقد سینما با بیان اینکه کارگردان و نویسنده اثر که آقای علی مصفاست، به خوبی از پس این کار مشکل برآمده، اضافه کرد: در یک دقیقه ابتدایی فیلم خسرو شخصیت اول فیلمنامه می گوید من دیگر نیستم و فوت شده ام. روایت هم از فکر، زبان و دید اوست که تعریف می گردد. جالب اینجاست که در همان ابتدا تمام ماجرا لو می رود. یعنی انتقال اطلاعاتی که باید در انتها داشته باشیم، در سینمای پست مدرن در همان یک دقیقه ابتدایی می بینیم. از آنجایی که این تخلیه اطلاعاتی باعث می گردد فیلم درجا بزند، خوشبختانه فیلمنامه درجا نزد و به راحتی و با عزت نفس رو به جلو حرکت کرد.
وی درباره شخصیت های داستان شرح داد: شخصیت ها با ظرافت ورود و خروج می نمایند. جالب است بدانید شخصیت ها با برخوردی که با اشیا، محیط و آدم های افراد دارند، سریع معرفی می شوند. این سریع بودن به معنای تندی غیرمنطقی نیست. بلکه منظور این است که شخصیت ها قابل لمس می شوند و ما با آن ها همراه می شویم. بنابراین، شخصیت ها زمخت، ناشناخته و وصله شده نیستند. خسرو، شخصیت اصلی دیالوگی دارد و آن این است: من قبل از مُردنم زیاد از ترتیب وقایع سر در نمی آوردم، چه برسد به اینکه من مُردم. این دیالوگ تکلیف ساختار فیلم را تعیین می نماید که با سینمای کلاسیک روبرو نیستیم.
وبلاگ درخشان 92 فرهنگی هنری رادیو تلویزیون
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان